ترس در موذیانهترین شکلش، لباس مبدل خِرَد را بر تن میکند و باعث میشود به کارهای شجاعانه کوچکی که به حفظ عزت و شأن ذاتی انسان یاری میرسانند، برچسب حماقت، بیملاحظگی، عبث بودن یا حقارت بخورد. برای این مردم، که در هراس از قوانین آهنین سستکننده هستند، پذیرش این واقعیت که آزادی حقشان است، آسان نیست.
بریدهای از کتاب «رهایی از ترس» آنگ سان سوچی
مردم جنگ نمیخواهند، اما همیشه با دعوت رهبران به این سمت سوق داده میشوند. خیلی ساده است، کافی است که به آنها بگویید که مورد حمله واقع خواهند شد و صلحطلبان را به خاطر نداشتن حس میهنپرستی و در معرض خطر دادن کشور تقبیح کنید. این کار در همه کشورها جواب میدهد.
هرمان گورینگ
چه کسی می تواند از تقویم ، کم کند روزهای غمگین را
لااقل برگ زردی از پاییز ، یا که یک روز برف سنگین را
چه کسی می تواند از تاریخ ، کم کند روزهای تلخش را
دارها ، کشتارها ، زندان ها ، کالبدهای شمع آجین را
چه کسی می تواند از سر لطف ، << هر چه را باد کرده >> سهم کند
سفره و نان و باغ ملی را ، پپسی و سینمای فردین را
یا اگر نه . . . کمی عوض بکند ، جای یک چند سال را با هم
چند قرنی به قبل ها ببرد ، ارتباطات عصر ماشین را
جای من نیست قرن جنگ و فلز ، لااقل کاش یک نفر باشد
یا کمی جا به جا کند آن را ، یا کمی جا به جا کند این را . . .
مصطفی توفیقی
معمولا صاحبان صنایع بزرگ «واقعی»، یعنی آنهایی که با عینی کردن باشکوه تخیلاتی که در ابتدای امر هیچ کس اهمیتی به آنها نمیداد، حرفها و پندهای زیادی برای گفتن دارند.
رئیس شرکت آمازون -جف بزوس- یکی از همین افراد است، او چند وقت پیش در بازدیدی از دفتر سایت ۳۷signals حرفهای جالبی زد:
افرادی که همیشه در طول زمان حق به آنها داده میشود، آنهایی هستند که به صورت پیوسته تفکرشان را تغییر میدهند. بزوس اصلا فکر نمیکند که ثبات فکری زیاد، خصیصه مثبتی باشد. او تصور میکند که اگر شما فردا ایدهای داشته باشید که در تناقض با ایده امروزتان باشد، ذهن بیماری ندارید.
از دید او باهوشترین آدمها کسانی هستند که به طور پیوسته در شناختشان از پیرامون تجدید نظر میکنند و به مشکلاتی که قبلا تصور میشد که پاسخی واحد برای آنها یافتهاند، دوباره نگاه میکنند. این افراد، به صورت پیوسته، از زوایای مختلفی به مسائل می نکرند، ایدههای جدید مطرح میکنند، در «نباید»های خود تجدید نظر میکنند و شیوه تفکر خود را به چالش میکشند.
البته اینها به این معنی نیستند که شما نباید زاویه دید شکلگرفته و منسجمی داشته باشید، بلکه غرض این است که شما باید دیدگاه کنونی خود را یک دیدگاه ثابت و بدون تغییر در نظر نگیرید.
از این دید، آدمهای لجوجی که همیشه به زاویه دید خود اصرار دارند، آنهایی که محو جزئیات میشوند و نمیخواهند با فاصله گرفتن از رویدادها، زاویه دید گستردهتری پیدا کنند، آنهایی هستند که با گذشت زمان غلط بودن تفکرشان به تدریج به همه ثابت میشود.
منبع : یک پزشک
«اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، بلکه با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار""
سیمون دوبوار
دنیا به کبوترانش پشت کرده است
مواظب باش
زنی که به انتظار تاکسی
ایستاده است
معلوم نیست در کدام فرعی نامعلوم
از پا در می آید.
محمد رضا عبدالملکیان