چیزی برای ترسیدن وجود ندارد جز خود ترس. (فرانکلین روزولت)
در زندگی انسانها ترس از شکست بزرگترین مانع در راه کسب موفقیت است زیرا شکست ٬ انسان را قوی تر ٬ مقاوم تر و مصمم تر می کند.ترس از شکست یا پیش بینی شکست است که افکار و اعمال را فلج می کند و مانع انجام اقداماتی می شود که برای کسب موفقیت ضروری است.
روزی یک خبرنگار جوان از توماس واتسون ٬ موسس شرکت آی.بی.ام ٬ پرسید: "چگونه می توان سریع تر موفق شد؟" و او با این کلمات درخشان پاسخ داد : " اگر می خواهید سریع تر موفق شوید ٬ باید میزان شکست های خود را دو برابر کنید.موفقیت آن سوی شکست قرار دارد."
با جرات به جلو بروید.آدم های خود ساخته دست به قمار نمی زنند بلکه همیشه آمادگی دارند که بر مبنای ریسک های حساب شده و در جهت نیل به هدف هایشان دست به عمل بزنند.در حقیقت ٬ طرز فکر شما در مورد پذیرش ریسک احتمالا مهم ترین نشانه آمادگی برای موفق شدن است.
هر وقت با وضعیتی پر از ریسک مواجه می شوید از خودتان بپرسید: " اگر این کار را انجام دهم ٬ بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست ؟ " سپس کاری کنید که این بدترین اتفاق ٬ هر چه هست ٬ روی ندهد.
واقعیت این است که همه از شکست می ترسند.همه از ورشکستگی ٬ فقر ٬ اشتباه کردن و عقب افتادن واهمه دارند.ولی آدم های موفق کسانی هستند که آگاهانه و عمدا با این ترس ها مواجه می شده و در هر صورت دست به عمل می زنند.
رالف والدو امرسون می نویسد: "در زندگی تان عادت کنید کارهایی را انجام دهید که از آن می ترسید.دراین صورت مرگ ترس حتمی است."
هنگامی که شجاعانه عمل می کنید ٬ عوامل نامریی به یاری شما می شتابند و هر بار شهامت و ظرفیت شهامت تان بیشتر می شود.هر گاه گامی به جلو بردارید ٬ بدون تضمین موفقیت ٬ ترس شما کمتر شده و شهامت و اعتماد به نفس تان استوارتر می شود.نهایتا به جایی می رسید که از هیچ چیز نمی ترسید.
سلام آدم بلند پرواز
امیدوارم در قله های رفیع موفقیت ببینمت
در ضمن بی ذوق این قده به فکر خودت نباش
زیر بارون بدون چتر هم بیشتر حال میده و هم اصلا
هیچیت نمی شه
بهتر امتحانش کنی
سلام پورتال اطلاع رسانی دکنر غلامرضااسدالهی نماینده محبوب تربت جام وتایباد افتتاح شد لطفا لینکش اضافه کنید وبه همشهریان اطلاع دهید:www.asadollahi.ir
دیروز...باز باران با ترانه با
گهرهای فراوان میخورد بر بام
خانه و اما امروز...باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
میخورد بر مرد تنها می خورد بر
فرش خانه باز می آید صدای چک چک
غم باز ماتم من به پشت شیشه ی
تنهایی افتاده نمی دانم نمی فهمم
چرا مردم نمی فهمند که آن کودک که
زیر ضربه شلاق باران سخت میلرزد کجای ذلتش زیباست
بدرود