سورتمه

قدیر شعیبی

سورتمه

قدیر شعیبی

دیدن و حس کردن و شنیدن

اصل شور زندگی است ، چه به شعری بدهی چه از شعری بگیری . من گاهی شاملو می شوم گاهی لورکا حتی گاهی ماتیس یا برنینی یا میکل آنژ یا جیاکومتی ، گاهی بتهوون یا وردی یا مالر . آنها خدایان مورد ستایش من نیستند . همه شان پسرهای آتشپاره خودمند که با عشوه دستی بر می آورند و جهان را به الگوی خود می برند . گاهی رنگ می شوم ، گاهی خط ، گاهی صدا ، گاهی حرکت . پرده های وان گوگ را من نقاشی کرده ام ، شهریار کوچولو و کلیدر و عزاداران بیل را من نوشته ام ، الیوگابال موریس بژار را من رقصیده ام و گنبد شیخ لطف الله را من ساخته ام . دیدن و حس کردن و شنیدن اگر عمیق باشد با ساختن و کشیدن و نوشتن یک نتیجه را دارد . هر اثر درخشانی را حس می کنم که خودم آفریده ام . مهم این است که آدم خودش را شایسته مخاطب بودن کند ، مجموعه اینها است که به من به مثابه یک فرد از تبار بشریت حیثیت و اعتبار میدهد و مغرور و سر بلندم می کند .  

 

 

از مصاحبه آیدا با مجله آدینه