سورتمه

قدیر شعیبی

سورتمه

قدیر شعیبی

محفل ها و پاتوق ها

صادق هدایت پس از مراجعت از فرانسه یکی از سوغاتی هایی که آورده بود پاتوق بود . او در پاریس یاد گرفته بود که چگونه دوستان برای دیدن هم دیگر قراری می گذارند و در محل و ساعت معینی جمع می شوند و هر مدت که بخواهند دور هم هستند و از مصاحبت یک دیگر لذت می برند .

بعد از مراجعت به ایران صادق هدایت در خانه ی پدرش یک اطاق داشت . گر چه او در استفاده از اطاقش آزاد بود و می توانست دوستانی را آنجا بپذیرد اما این کار زیاد سهل هم نبود . حتی او مدتی از همین اتاق کوچک خود به این معنا استفاده کرد که کمیته مرکزی حزب توده می آمدند و در همین اتاق جلسه تشکیل می دادند . چون مامورین امنیتی بشدت آنها را تحت نظر داشتند ولی به خانه ی اعتضادالملک و اطاق صادق هدایت نیندیشیده بودند . البته گفتنی است که صادق هدایت عضو حزب توده نبود ولی با روسای این حزب دوستی داشت و هرگز وارد تشکیلات حزب نشد . بعد از واقعه آذربایجان و حزب دموکرات ، در زمره دشمنان حزب توده درآمد که خود قصه دیگری است .

صادق هدایت در مدت کمی پس از مراجعت به ایران با عده ای از نویسندگان و شعرا و ادبا و تحصیل کرده ها آشنایی پیدا کرد . او در میان آنها سه نفر را با خود هماهنگ تر یافت که عبارت بودند از : مسعود فرزاد ، بزرگ علوی و مجتبی مینوی . این جوانان همه شیفته صادق هدایت شدند که در نتیجه انس و الفت و همکاری بین آنها شکل گرفت که مدتی پایدار ماند .

این دوستان که نمی توانستند هر روز عصر در خانه ی یکدیگر ملاقات داشته باشند پاتوقی را انتخاب کرده آنجا جمع می شدند . چای و شیرینی و قهوه ای می خوردند و کارهای جالبی می کردند . این گروه که به گروه ربعه معروف شد 4 نفر جوان تحصیل کرده ولی بی پول اما عاشق ایران و باسواد و محقق بودند . کما اینکه ما از آنها آثار بسیار ارزنده ای را در دست داریم که به جا مانده است .

پاتوق های صادق هدایت و یارانش را به این ترتیب می توان نام برد :

کافه رستوران ژاله در خیابان لاله زار نو تا 1320

کافه فردوسی در خیابان استانبول < جمهوری فعلی > تا 1322

کافه رستوران کنتی نانتال در خیابان استانبول تا 1322

کافه رستوران هتل نادری در خیابان نادری < جمهوری > تا 1325

کافه رستوران ماسکوت خیابان فردوسی تا 1325

قهوه خانه بهجت آباد تا 1325

آنچه در این پاتوق ها عمل می شد گفتنی است . گروه ربعه جمع می شدند بعد از شوخی ها و خنده ها و متلک ها و شرح اتفاقات هر کس کار تازه ای کرده بود مطرح می کرد . بقیه درباره آن نظر می دادند و با هم مشورت می کردند و هر طوری که می توانستند به هم کمک می کردند که نوشته یا تحقیق دوستشان پر بارتر شود . به مقدار قابل توجهی تبادل اطلاعات می کردند . آخرین یافته های خود مخصوصا در عالم علم و ادب و فرهنگ را به سایرین منتقل می کردند . بعد اصولا برای اجرای کارهایی برنامه ریزی می کردند . مثال زنده این برنامه ریزی << کتاب مستطاب وغ وغ ساهاب >> است . تمام قضایای این کتاب که توسط صادق هدایت و مسعود فرزاد تدوین شده بودند در پاتوق خوانده شد جر و تعدیل و تصحیح می شدند . برنامه بعدی هر کس معین می شد و بالاخره این کتاب چاپ شد .

بزرگ علوی که زبان آلمانی را خوب می دانست روی ادبیات آلمانی کار می کرد ولی خود هم نویسنده بود ورمان می نوشت . مسعود فرزاد که زبان انگلیسی خوب می دانست درباره حکیم عمر خیام مطالعه می کرد . مجتبی مینوی که اصولا جوانی محقق بود روی متون قدیمی ادبیات ایران و چون زبان عربی را خوب می دانست متون عربی کار می کرد . صادق هدایت هم به زبان فرانسه تسلط داشته و فرهنگ و ادبیات فرانسوی را خوب می شناخت . با مرور زمان متاسفانه گروه ربعه از هم پاشید . بزرگ علوی که توده ای بود به زندان افتاد . مسعود فرزاد و مینوی رفتند به انگلیس و صادق هدایت ماند و خودش .

در این مورد مسعود فرزاد می گوید :

هدایت مرد و فرزاد مردار شد

علوی به چپ رفت و گرفتار شد

مینوی به راست رفت و پولدار شد  

 

جهانگیر هدایت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد