از نظر عاطفه و خیال و احساسات نود و پنج درصد مردم میهن من در فاصله ی قرنهای هفتم تا یازدهم هجری متوقف مانده اند . به همین شیوه عاطفه می ورزند و خیال می بافند و ندبه می کنند و بالاترین اعتراض شان بازگشت است ! نوستالژی گذشته است و عصیانشان ، خیامی و اغتنام دم ، ... دورترین برد تفکرشان ، در پروازی خسته و کوتاه و در حقیقت ارسطویی و تا پیش پا و گاه پشت سرشان است . ما در زیر سرپوش گنبدی پوک و بزرگ ، و البته با پژواک ها و نقش نگارهایی در هم و مرموز و سرگرم کننده ، محبوس مانده ایم و از بیرون این فلک کوچک بی خبریم و آنچنان مجذوب پژواک صداهای کهن و نقش و نگارهای مرموز شده ایم که آنها را صدا و تصویر خود می پنداریم و در سرگیجه ای ابدی ، سماعی مکرر و مکروه را بیهوده پای می کوبیم و گمان می کنیم سر مستیم !
هنوز صداهای بیرون از سرپوش پوک با سقف مرصع به گوش نود و پنج درصد مردم ما غریب و گوشخراش و بیگانه می آید .
معاصر بودن ، یعنی از زیر آن سرپوش شوم و نامیمون بیرون آمدن . یعنی رها شدن از شبکه آن ارکستر سر گیجه و نوحه و زاری زیر سرپوش . یعنی آشنا شدن با صداها ، و تصویرها و نام های بیرون از سرپوش پوک . یعنی نام های جدید و برازنده این جهان به اشیاء بخشیدن . ساقه ها ، برگها ، چهره ها و رفتارها باید بر متن وافعی خود ، بر امروز ( یا فردا ) و نه دیروز ترسیم و تصویر شوند .
منوچهر آتشی
سلام
عواطف واحساسات انسانها بسته به نگرش آنها به دنیاست
ما در دنیای زندگی می کنیم که نه تنها افق دید محدود است بلکه در بعضی از مردم اصلا افقی نیست.
پس انتظاری نیست.
همه در حال در جا زدن
شاید فردای دیگر..................
درود.
از سپارش چای سبز با خرما ممنونم.
خیلی وقت نیست که از خودم می پرسم: آیا ما مردم خوبی هستیم؟