سورتمه

قدیر شعیبی

سورتمه

قدیر شعیبی

امریکا ... امریکا ...

امریکا سرزمین آرزوهای بزرگ

امریکا سرزمین فرصت های طلایی

درست 48 سال پس از جنبش سیاهان و اعطای حق رای به سیاهپوستان امریکا باراک حسین اوباما، امریکایی افریقایی تبار در اولین سه شنبه ماه نوامبر رئیس جمهور امریکا شد .

مردم امریکا بار دیگر نشان دادند که بدون دلیل نیست که پیشرو در ظرفیتها و دموکراسی هستند .

امریکا بار دیگر ثابت کرد که همچنان سرزمین آرزوهای بزرگ و سرزمین فرصتهای طلایی است .

انتخاب اوباما بار دیگر به دگم اندیشان و واپسگرایان متحجر نشان داد که دنیا مدام در حال پیشرفت و ترقی  و آینده بشریت از آن دموکراسی و آزادی است . 

از لنگستن هیوز شاعر سیاهپوست امریکا    

بگذارید این وطن دوباره وطن شود

بگذارید این وطن دوباره وطن شود

بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود .

بگذارید پیش آهنگ دشت شود

و در آنجا که آزادست منزلگاهی بجوید .

 ( این وطن هرگز برای من وطن نبود )

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویا پروران در رویای

                                                 خویش داشته اند –

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن نه شاهان بتوانند بی اعتنایی نشان دهند

نه ستمگران اسبابچینی کنند

تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد .

( این وطن هرگز برای من وطن نبود .)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را

با تاج گل ساختگی وطن پرستی نمی آرایند .

اما فرصت و امکان واقعی برای همه کسی هست ، زندگی آزاد

                                                                      است،

و برابری در هوایی است که استنشاق می کنیم .

( در این < سرزمین آزادگان > برای من هرگز

 نه برابری در کار بوده است نه آزادی )

........

........

آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را

به جستجوی آنچه می خواستم خانه ام باشد در نوشتم

من همان کسم که کرانه های تاریک ایرلند و

دشت های لهستان

و جلگه های سر سبز انگلستان را پس پشت نهادم

از سواحل آفریقای سیاه برکنده شدم

و آمدم تا < سرزمین آزادگان > را بنیان بگذارم .

آزادگان ؟

یک رویا –

رویایی که فرامی خواندم هنوز اما .

آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود

 - سرزمینی که هنوز آنچه می بایست بشود نشده است

و باید بشود ! –

سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد .

سرزمینی که از آن من است .

-از آن بینوایان ، سرخپوستان ، سیاهان ، من ،

که این وطن را وطن کردند ،

که خون و عرق جبین شان ، درد و ایمانشان ،

در ریخته گری ها ی دست هاشان ، و در زیر باران خیش هاشان

بار دیگر باید رویای پر توان ما را بازگرداند .

آری ، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید

پولاد آزادی زنگار ندارد .

از آن کسان که زالووار به حیات مردم چسبیده اند

ما می باید سرزمین مان را آمریکا را بار دیگر باز پس بستانیم .

آه ، آری

آشکارا می گویم ،

این وطن  برای من هرگز وطن نبود ،

با وصف این سوگند یاد می کنم که وطن من ، خواهد بود !

رویای آن

همچون بذری جاودانه

در اعماق جان من نهفته است .

ما مردم می باید

سرزمین مان ، معادن مان ، گیاهان مان ، رودخانه هامان ،

کوهستان ها و دشت های بی پایان مان را آزاد کنیم :

همه جا را ، سراسر گستره این ایالات سرسبز بزرگ را –

و بار دیگر وطن را بسازیم !  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد